نویسنده: حسین علوی مهر (1)




 

چكیده

این مقاله به جایگاه تفاسیر روایی از منظر استاد معرفت می پردازد؛ با این توضیح كه تفسیر روایی كه تفسیر قرآن با روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) و نیز روایات صحابه و تابعین است با سابقه ترین روش می باشد. این نوع تفسیر از زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) ‌تحقق پیدا كرده است كه مراحلی دارد، یكی از مراحل مهم آن تلاش های اهل بیت (علیهم السلام) و نقش آنان در گسترش تفسیر است. همچنین به تفسیر در دوران صحابه، دوران تابعین، دوران پیروان تابعین و عصر تدوین ( اواخر قرن سوم ) می توان اشاره كرد.
استاد معرفت بر این باورند تفاسیر روایی ضمن اینكه منبع بسیار خوبی برای شرح قرآن می باشند، دارای آفاتی از جمله ضعف اسناد تفسیری، وجود روایات جعلی و اسرائیلی است كه باید تفسیرها از این آفات پالایش شوند. تفاسیر روایی گاهی روایی محض و گاهی روایی اجتهادی هستند، مهم ترین تفاسیر روایی (محض) شیعه عبارتند از تفسیر عیاشی، تفسیر قمی، تفسیر البرهان، نور الثقلین و تفسیرهای روایی اجتهادی شیعه عبارتند از تفسیر صافی، كنزالدقائق، و... و تفسیر در المنثور از سیوطی از تفاسیر روایی محض اهل سنت است و تفاسیر روایی اجتهادی اهل سنت تفسیر طبری، معالم التنزیل، تفسیر ابن كثیر، تفسیر ثعلبی، الجواهر الحسان، المحرّر الوجیز و... می باشند.

درآمد

از كهن ترین و رایج ترین روش های تفسیر قرآن، « تفسیر روایی » یا « تفسیر اثری » است. منظور از آن، تفسیر قرآن با سنت و روایات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) و یا سخنان صحابه و تابعین ( بنا به نظر اهل سنت ) می باشد. این نوع تفسیر همه مورد توجه مفسران و در سیر تاریخی دارای فراز و نشیب بوده است. اوج و فراز این نوع تفسیر را می توان در قرن های سوم و چهارم و نیز قرن های دهم،‌ یازدهم و دوازدهم دانست.
تفسیر از قسر به معنای آشكار، بیان و روشن كردن است و در اصطلاح به از بین بردن ابهام در تعبیرهای مشكل كه ابهام معنایی دارند گفته می شود.(2)
سنت در لغت كه معنای شیوه و روش (3) و در اصطلاح از نگاه شیعه به معنای قول، فعل و تقریر معصوم (علیه السلام) ( پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم (علیهم السلام)) است، (4) و از نگاه اهل سنت به معنای قول فعل و تقریر پیامبر و صحابه است (5) واژه «روایت» از «روی» به معنای حمل و نقل (6) و در اصطلاح با حدیث و اثر مترادف می باشد و به معنای كلامی است كه حاكی از قول، فعل و تقریر معصوم (علیه السلام) باشد، اثر در اصطلاح دیگر به آنچه از غیر معصوم مانند سخنان صحابه و تابعین وارد شده باشد می گویند.(7)
سنت از مهم ترین منابع شرع و شارح قرآن كریم بلكه عدل كتاب الهی است همانطور كه خداوند می فرماید:
وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ (8)
در این آیه وظیفه اساسی پیامبر، بیان و تبیین قرآن كریم است (9)؛ در نتیجه بیان پیامبر در كنار قرآن دو منبع مرتبط و اساسی برای دین شمرده می شود، در حدیث متواتر ثقلین نیز عترت عدل قرآن قرار داده شده است، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:
انی تارك فیكم الثقلین كتاب الله و عترتی...(10)

مراحل تفسیر روایی

تفسیر در عصر پیامبر (ص)

تفسیر از عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) مراحلی را طی كرده است. در صدر اسلام مردم برای فهم قرآن از دانش الهی پیامبر (صلی الله علیه و آله) بهره می بردند و یكی از مهم ترین وظایف آن حضرت تفسیر و تبیین آیات قرآن كریم بوده است ( نحل/44) كه یا قرآن را برای عموم مردم تفسیر می كرد و یا برای اصحاب خاص خود، به ویژه امام علی (علیه السلام) كه قرآن را با تمام ویژگی به وی آموخت، (11) درباره ی حجم روایات تفسیری پیامبر (صلی الله علیه و آله) مورد اختلاف است. برخی مانند ابن تیمیه (م 728ق)‌ بر این باورند كه پیامبر تمام قرآن را تفسیر كرده است، زیرا قرآن كتاب قانون مسلمانان است و نباید مهمل و مجمل باقی بماند و وظیفه آن حضرت نیز تفسیر قرآن بوده است، پس باید تمام قرآن را تفسیر كرده باشد.(12) گروه دیگر از جمله سیوطی (م911ق) بر این باورند كه پیامبر اندكی از قرآن را تفسیر كرده است.(13) برخی دیگر نیز بر این باورند كه پیامبر بسیاری از آیات را تفسیر كرده است.(14)
استاد معرفت می فرماید: دیدگاه صحیح این است كه پیامبر (صلی الله علیه و آله) تمام معانی قرآن را بیان و شرح كرده است؛ چه در قالب نص صریح یا بیان تفصیل احكام شریعت، به ویژه وقتی سخنان ائمه معصومین (علیهم السلام) به عنوان نقل از جدشان ضمیمه شود.(15)

نقش اهل بیت در تفسیر

پایه و اساس تفسیر روایی در میان شیعه پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) ‌سخنان اهل بیت (علیهم السلام) می باشد. اهل بیت (علیهم السلام) در تفسیر نقش كلیدی داشته اند، بدین معنا كه آنان مبانی تفسیر، چگونگی تفسیر آیات متشابه، ارائه تفسیر آیات الاحكام، شیوه صحیح تفسیر قرآن، جلوگیری از انحراف های تفسیری را برعهده داشته و به تربیت شاگردان ممتازی در تفسیر پرداخته اند. از جمله امام علی (علیه السلام) ابن عباس را تربیت كرد و هر یك از امامان اصحاب خاصی را در این موضوع داشته اند.(16) استاد معرفت می فرماید: اهل بیت (علیهم السلام) در واقع نقش تربیتی، تعلیم و ارشاد به بنیان های تفسیری، اطلاع بر دستیابی به رمزهای وحی الهی داشته، زیرا آنان آگاه ترین افراد به ظاهر و باطن قرآن بوده اند. آنان همان راسخان در علم هستند كه آگاهی آنان با وحی و علم الهی مرتبط است.(17) به همین جهت طبق آیات متعدد از جمله آیه تطهیر و نیز حدیث ثقلین، قول آنان حجت است.(18)
استاد معرفت این مرحله را كه در شیعه از مراحل اساسی است، به طور مستقل و جدای از مراحل تفسیر در عصر صحابه و تابعین مطرح كرده اند.

تفسیر در عصر صحابه

پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) صحابه به تفسیر قرآن پرداختند كه مشهورترین آنان چهار نفر بوده اند كه عبارتند از امام علی بن ابیطالب (علیه السلام) كه در صدر مفسران و اعلم از همه آنان است و عبدالله بن مسعود، ابی بن كعب و ابن عباس كه ابن عباس شاگردی امام علی (علیه السلام) را داشته است به گونه ای كه خود می گوید: آنچه از تفسیر آموخته ام، از علی بن ابیطالب بوده است.(19)

تفسیر در عصر تابعین

صحابه شاگردان زیادی در مكه، مدینه، كوفه، بصره و شام تربیت كردند كه به عنوان « تابعین » معروفند كه از جمله آن ها سعید بن جبیر (م 95 ق) سعید بن مسیب (م 95 ق)، مجاهد بن جبر (م 104 ق)، عكرمه شاگرد و غلام ابن عباس (م 105 ق)، عطاء بن ابی رباح (م 115 ق)، علقمه بن قیس (م 62 ق) اسود بن یزید (م 75 ق)، مسروق بن اجدع (م 62 ق)، عمرو بن شرحبیل (م 63 ق)، حارث بن قیس (38 تا40 ق)، ابو عبدالرحمن سلمی(م 73 ق)، مرّة همدانی (م 76 ق)، ابوالعالیه، رفیع بن مهران (م 93 ق)، زید بن وهب(م 96 ق)، طاووس بن كیسان (م 106 ق)، محمد بن كعب قرظی (م 108 ق)، حسن بصری (م110 ق) شهر بن حوشب (م111 ق)، قتادة بن دعامه (م 118 ق)، زید بن اسلم عدوی (م 136 ق) ربیع بن انس (م 140 ق) و اصبغ بن نباته از خواص امام علی (علیه السلام) و...(20)

پیروان تابعین

پس از تابعین، شاگردان آنان به مباحث تفسیری پرداختند كه در شهرهای مختلف پراكنده شده و خود محل رجوع برای مردم شدند. این افراد اگرچه زیاد هستند، ولی مهم ترین آنان معرفی می شوند:
ضحاك بن مزاحم (م 105 ق)، سدّی كبیر نامش اسماعیل بن عبدالرحمان (م 128 ق)، جابر بن یزید جعفی (م 128 ق)، ابن ابی نجیح (م 131 ق)، واصل بن عطاء (م 131 ق)، ابو ایوب عطاء خراسانی(م 135 ق)، ابان بن تغلب بن رباح (م 141 ق)، ابوحمزه ثابت بن دینار ثمالی ازدی (م 148 ق)، ابن ابی لیلی، نامش عبدالرحمن محمد (م 148 ق)، ابن جریح (م 150 ق)، ابوالجارود زیاد بن منذر (م 150 ق)(21)، سفیان ثوری (م 161 ق)، سفیان بن عینیه (م 163 ق)، وكیع بن جرّاح (م 96 ق)، فرّا (م 203 ق)، یزید بن هارون (م 205 ق)(22).
البته بسیاری از این افراد از جمله سدّی، جابر بن یزید جعفی، ابا بن تغلب، ابوحمزه ثمالی و برخی دیگر، از شاگردان ائمه اطهار (علیه السلام) یعنی امام باقر و امام صادق - علیهم السلام - بوده اند.

عصر تدوین

در این مرحله كه از اواخر قرن سوم و اول قرن چهارم آغاز می شود، روایات تفسیری از حالت پراكندگی به یك شیوه منسجم و مدون تبدیل می شود. در همین عصر تفاسیر روایی تدوین شده اند كه مهم ترین ‌آن ها در میان اهل سنت تفسیر جامع البیان فی تأویل آی القرآن از محمد بن جریر طبری (م 310 ه. ق) و در میان شیعه تفسیر العیاشی از ابوالنصر محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی (م 320 ه. ق) است كه هر دو از محدثان عصر خود بوده اند كه در معرفی تفسیرها به شرح و توضیح آن ها خواهیم پرداخت.

حجیت روایات در تفسیر

روایات یا متواتر است یا مستفیض و یا خبر واحد و خبر واحد یا با قرینه است و یا بدون قرینه و خبر بدون قرینه یا صحیح (ثقه) است و یا ضعیف از میان اقسام روایات حجیت روایت متواتر و مستفیض و خبر واحد محفوف به قرینه مورد اتفاق دانشمندان است. همچنین به اتفاق دانشمندان، روایت ضعیف حجیت ندارد، اما حجیت خبر واحد ثقه در تفسیر در صورتی كه قرینه نداشته باشد، مورد اختلاف میان دانشمندان است. برخی مانند شیخ طوسی، طبرسی و علامه طباطبایی به عدم حجیت خبر واحد ثقه در تفسیر قائل هستند و برخی مانند آیت الله خوئی و فاضل لنكرانی آن را حجت می دانند و برخی نیز به تفصیل قائل شده اند كه در آیات الاحكام حجت و در آیات مربوط به عقاید حجت نیست.
استاد معرفت بر این باور است كه شیوه بررسی و مبنای حجیت در تفسیر و تاریخ با فقه متفاوت است. در فقه، خبر واحد ثقه اگرچه ظنی است، اما می تواند جانشین علم شود و حجت می باشد؛ زیرا در فقه تعبد به روایت مبنا است. و اطمینان و وثوق بر اساس ظن غالب معتبر شرعی و عقلی كافی است.
اما در تفسیر مانند تاریخ، مبنای حجیت متفاوت است و حجیت در این دو علم تعبدی نیست. دلیل تعبد در اینجا شمول ندارد، زیرا عملی نیست تا موجب تعبد شود، بلكه عقیده و اطمینان نفس است. تعبد در اعتقاد یا رأی یا حادثه شخصی معنا و مفهوم ندارد. مثلاً معنا ندارد كه بگوییم تفسیر فلان آیه تعبدی است و انسان باید آن را بپذیرد یا به فلان حادثه یا سخن تاریخی باید تعبد داشت. تعبد به طور مطلق در این امور ممكن نیست (23) و شاید كسانی كه به عدم حجیت خبر واحد در تفسیر قائل هستند، منظورشان این باشد كه تعبد به چنین خبری ممكن نیست. اما خبر واحد معتبر را می توان با توجه به چهار شرط زیر پذیرفت و به آن عمل كرد؛ اما نه از باب تعبد به عمل، بلكه از باب علم تعبدی و آن شرایط عبارتند از:
خبر در اصول منابع معتبر وجود داشته باشد؛
راوی به صدق و امانت معروف باشد؛
سلامت متن داشته باشد، بدین معنا كه متن به گونه ای باشد كه علم آور بوده یا از بین برنده شك و ابهامی در آیه مورد نظر باشد؛
با عقل و نقل ثابت شده در دین معارض نباشد.
با وجود چنین شرایطی، خبر واحد ثقه - حتی اگر سند آن دارای ارسال باشد - پذیرفته می شود.(24)

آفات تفسیر روایی

تفسیر روایی در ضمن اینكه دارای اعتبار و ارزش والایی است و فواید فراوان نیز دارد، آسیب هایی متوجه آن می باشد كه قابل توجه است. آفت كذب بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) ‌و جعل احادیث، آفت ضعف اسناد در روایات تفسیری، وجود روایات اسرائیلی، تأثیرگذاری روایات انحرافی بر اندیشه ها و افكار مسلمانان، وجود روایات متناقض و وجود روایاتی كه خود به تفسیر خاص نیازمند می باشد و...
از میان آفات فوق استاد معرفت به مهم ترین آنها یعنی جعل در روایات، ضعف اسانید و وجود روایات اسرائیلی پرداخته اند كه مورد بررسی قرار می گیرد.

ضعف اسناد در روایات

دانشمندان اسلامی همواره در تلاش هستند تا صحیح ترین دیدگاه ها و اندیشه ها را به جامعه ارائه دهند؛ به همین جهت در برخورد با روایات « علم رجال »، « درایة الحدیث » را تدوین كرده اند تا راویان به خوبی شناسایی شده، روایات یا افرادی را كه دارای ضعف یا انحراف هستند، جدا كنند، اما با این وجود در روایات تفسیری، روایات ضعیف بسیاری وجود دارد و لازم است آن ها شناسایی شده تا از روایات صحیح بازشناخته شود. اموری موجب ضعف سند می شود كه عبارتند از وجود راوی یا راویان مجهول در سند، مرسله بودن سند، حذف كلی سند، وجود راوی جاعل یا كاذب و مانند آن.
روایات فراوانی در تفاسیر روایی وجود دارد كه به جهات فوق از نظر سند مشكل دارند،(25) به همین دلیل بسیاری از دانشمندان به این روایات كمتر اعتماد كرده اند، احمد بن حنبل می گوید:
ثلاث كتب لا اصل لها: المغازی و الملاحم و التفسیر(26)
سه نوع كتب است كه پایه و اساس ندارد: كتاب غزوات و جنگ ها، كتاب های اخبار آخرالزمان و اخبار غیبی و كتاب های تفسیری. استاد معرفت می فرماید: محققان در توضیح كلام احمد بن حنبل گفته اند، منظور این است غالب روایات تفسیری سندهای صحیح و متصل ندارند.(27)
شافعی نیز گفته است از ابن عباس در تفسیر حدود صد حدیث ثابت شده است.(28)‌ استاد معرفت می نویسد: منظور وی این است كه سند بسیاری از روایات از ابن عباس و اسناد بسیاری از آن ها به ابن عباس صحیح نیست.(29) ذهبی نیز درباره ی روایات ضعیف بر این باور است كه به آن قدر روایات ضعیف در كتب تفسیری منسوب به صحابه و تابعین وجود دارد كه صحیح و غیرصحیح مخلوط شده و حق در میان آن ها مخفی است.(30)

وجود روایات جعلی و ساختگی

از مهم ترین مشكلات روایات تفسیری، وجود روایات جعلی و ساختگی است. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)‌ این خطر را احساس كرده است و برای پیشگیری از آن هشدار داد و فرمود:
« قد كثرت علیّ الكذابه و ستكثر فمن كذب علیّ معتمداً فلیتبوّء مقعده من النار(31)؛
« دروغ گویان بر من زیاد شده اند و به زودی زیادتر می شوند؛ كسی كه بر من عمداً دروغی ببندد، جایگاه وی در آتش خواهد بود. »
برخی آغاز جعل را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) با اندكی پس از وی می دانند؛(32) برخی نیز آغاز آن را در اواخر عمر عثمان دانسته اند،(33) ذهبی آغاز وضع حدیث را در سال چهل و یكم هجرت پس از شهادت امام علی (علیه السلام) می داند كه به خاطر اختلافات سیاسی و تفرقه گرایی، اهل بدعت و هواپرستان به ترویج بدعت ها پرداخته و احادیث باطلی را برای رسیدن به اغراض خود جعل كردند.(34)
استاد معرفت آغاز جعل در حدیث را به طور رسمی در زمان معاویه و به دستور ایشان می داند، زیرا معاویه افرادی را رسماً برای جعل حدیث در راستای ترویج سیاست های غلط خود منصوب كرد. این شیوه در طول دوران امویان و عباسیان توسعه پیدا كرد.(35)

علل و اسباب جعل

برای جعل احادیث انگیزه های مختلف سیاسی، كلامی، مذهبی، اقتصادی، عاطفی و... بیان كرده اند كه مهم ترین مباحث آن را می توان در، الموضوعات ابن جوزی (36) اللآلی المصنوعه فی الاحادیث الموضوعه از سیوطی (37) اضواء علی السنة المحمدیه از ابوریه (38) و التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب (39) و التفسیر الاثری الجامع (40) از استاد معرفت مشاهده كرد.
استاد معرفت مهم ترین علل و انگیزه ها را برای جعل موارد زیر می داند:
آنچه كه زندیق ها جعل كرده اند و انگیزه آنان، ایجاد فساد در دین و اختلاف میان مسلمانان بوده است؛ كه از جمله آن ها عبدالكریم بن ابی العوجا كه طبق اعتراف خودش چهار هزار حدیث در میان مسلمانان جعل كرده است.
جعل حدیث با انگیزه ی مذهبی: پس از پیدایش فرقه های مذهبی، هر مذهب برای تقویت خود به جعل حدیث در اصول و فروع دین می پرداختند كه از جمله آن ها می توان به خوارج اشارت كرد. (41) همانطور كه برخی از مذاهب چهارگانه اهل سنت مانند طرفداران ابوحنیفه درباره ی محمد بن ادریس شافعی احادیثی را جعل كرده اند.(42)
تمایل شدید و افراطی برای هدایت مردم: وعاظ و دانشمندان اخلاق در نقل احادیث اخلاقی تساهل كرده و برخی با دید مثبت به این مسأله نگاه كرده، بر این باور بوده اند كه اگر حدیثی برای هدایت مردم - نه گمراهی آنان - جعل شود، این وضع لله خواهد بود و این كذب به خاطر رسول خدا است نه بر علیه آن حضرت (43)، به همین علت صوفیه و اهل عبادت های خاص، احادیثی را بدون بصیرت جعل كرده اند، حتی كتاب هایی مانند احیاء العلوم غزالی نیز خالی از روایات جعلی نیست.(44) اسناد معرفت برخی كتاب های اخلاقی و موعظه در شیعه را نیز خالی از جعل ندانسته و می فرماید: كتاب هایی مانند انوار نعامنیه از سید نعمت الله جزایری و خزائن الجواهر شیخ علی اكبر نهاوندی و برخی از كتب مراثی مانند محرق القلوب از ملا مهدی نراقی و اسرار الشهادة آقا بن عابد دربندی، از جمله آن ها می باشد.(45)
خود پسندی نزد امرا: افرادی از محدثین كه دارای ضعف ایمان بوده، جهت تقرب به سلاطین و پادشاهان به جعل احادیثی سیاسی و حكومتی جهت خشنودی اربابشان می پرداختند؛ از جمله می توان به برخی احادیث ابوالبختری در دربار هارون الرشید اشاره كرد.(46)
همراهی با سیاستمداران ظالم: استاد معرفت می نویسد: نخستین كسی كه سیاستش بر جعل احادیث و وارونه كردن احادیث صحیح نمود معاویه بوده است. ایشان برای اهداف پست و حاكم شدن بر مسلمانان این كار را رسماً انجام داد.(47) ابن ابی الحدید نقل می كند كه معاویه افرادی از صحابه و تابعین را مقرر كرد تا اخبار زشتی را در مذمت علی (علیه السلام) جعل كنند كه از جمله آن ها ابوهریرة، عمرو بن عاص، مغیرة بن شعبه و از تابعین عروة بن زبیر بوده اند.(48)
جلب تمایلات مردم و استفاده دنیوی از آنان: عده ای به خاطر به دست آوردن مطامع دنیوی از مردم در كوچه و بازار و مساجد به جعل حدیث می پرداختند كه از جمله آن ها می توان به داستان سرایان اشاره كرد كه افسانه ها و سخنان جعلی را برای مردم به صورت قصه های قرآنی و اسلامی می گفتند.(49) همان طور كه قرطبی در مقدمه تفسیر خود درباره ی جعل كنندگان می گوید: گروهی از آنان مانند سائلین و متكدّیان در بازار و مساجد می ایستادند و به نام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با سند صحیح كه خود حفظ داشتند، حدیث جعل می كردند.(50)
اسباب دیگری نیز بیان شده است كه استاد معرفت در التفسیر الأثری الجامع آن ها را بیان كرده است. برخی از مهم ترین آن ها عبارتند از:
الف. برخی محدثین به علت سن زیاد و فراموشی ذهنی، احادیث را خلط كرده و اسناد یا محتوا را وارونه مطرح می كردند؛ مانند ابن ابی عیّاش.(51)
ب. كسانی كه حاضر نبوده اند در هنگامی كه چیزی نمی دانند سخنی نگویند، هرگاه از این گونه افراد سؤالی می شد، آن ها به هر سؤالی پرسشی می دادند و حاضر نبودند بگویند نمی دانم و به كذب مبتلا می شدند.
ج. كسی كه حدیثی از كتاب غیر خودش نقل می كرد، در حالی كه كتاب و مستندات خودش از بین رفته بود.
د. كسانی كه كثیرالخطا بوده اند و حقایق را وارونه جلوه داده اند.(52)

معروف ترین جاعلان حدیث

علامه امینی (رحمة الله) در كتاب ارزشمند الغدیر، هفت صد نفر از سران جعل و كذب در احادیث را طبق حروف الفبا نام برده و آنان را به طور خلاصه معرفی می كند،(53) استاد معرفت از میان آن ها، چهل نفر را برگزیده است.(54) ابن جوزی نیز در كتاب الموضوعات تعداد آن ها را زیاد دانسته و بسیاری از آن ها را معرفی كرده است. نسایی در سنن خود نیز كه در ملحقات كتاب آمده است، چهار نفر از مهم ترین آن ها را معرفی می كند.
در اینجا به برخی از مهم ترین افرادی كه در وضع و جعل حدیث نقش اساسی داشته اند اشاره می شود:
ابواسحاق ابراهیم بن محمد معروف به ابن ابی یحیی كه از زهری و یحیی بن سعید انصاری روایت نقل می كند.
محمد بن عمر بن واقد اسلمی معروف به واقدی كه ذهبی معتقد است در احكام و فرایض نمی شود به احادیث وی اعتماد كرد؛ زیرا صحاح ستة و مسند احمد كه از احادیث ضعیف نیز استفاده كرده اند، از واقدی حدیثی اخراج نكرده اند.(55)
مقاتل بن سلیمان ابن بشیر خراسانی مروزی، ایشان از مفسران قرآن هستند و كتاب تفسیر او معروف است. استاد وی مجاهد، عطاء و ضحاك از بزرگان تابعین می باشند.
محمد بن سعید مصلوب، ایشان از اهل دمشق و متهم به زندیق است؛ هم جعل حدیث و هم جعل اسناد به وی نسبت داده اند.
احمد بن عبدالله شیبانی ابوعلی جویباری ایشان به كذّاب بودن و خباثت در نقل احادیث به ویژه حدیث معروف به حدیث دجّال است.
احمد بن محمد بن صلت، وضاع.
اسحاق بن ناصح، دروغگویان مردم معرفی شده است.
حسین بن محمد بزی (م423ق) كذاب، یكی از چهار مشایح كذاب بغداد است.
عامر بن صالح حفید زبیر بن عوام عناوین «كذّاب»، «خبیث»، «عدوّ لله» به وی نسبت داده شده است.

روایات اسرائیلی

اسرائیلیات جمع اسرائیلیه، آن قصه یا افسانه ای است كه از مصادر اسرائیلی نقل می شود؛ چه از كتاب یا شخص یا سلسله اسناد قصه باشد.
اسرائیلیات اگرچه در ظاهر بر قصه هایی اطلاق می شود كه از مصادر یهودی برگرفته شده است، اما در اصطلاح بر هر آنچه كه در تفسیر و تاریخ و حدیث از اصول یهودی یا مسیحی و یا غیر آن گرفته شده باشد، دلالت می كند. حتی به روایاتی كه یهودی های مخالف اسلام آن را ساخته باشند نیز اطلاق می شود.(56)
برخی مانند ذهبی از برخی آیات استفاده كرده اند كه به پیامبر برای مراجعه به اهل كتاب اجازه داده شده است (57)، اما استاد معرفت بر این باور است آیات و روایاتی كه مراجعه به اهل كتاب را تجویز می كند، برای اثبات مطلوب كافی نیست، زیرا اهل كتاب همان بادیه نشان هستند كه علم و دانش حقیقی نداشته اند، چگونه پیامبر می تواند به آن ها مراجعه كند؟(58) در مقابل آن روایاتی وجود دارد كه به شدت از مراجعه مسلمانان به اهل كتاب منع می كند و خطاب در برخی آیات كه مراجعه به اهل كتاب را تجویز كرده، به افرادی مربوط است كه در نبوت پیامبر تشكیك داشته اند.

سران ناقلان روایات اسرائیلی

بیشترین افرادی كه روایات اسرائیلی را نقل كرده و در گسترش اسرائیلات اساس بوده اند، افراد زیر می باشند:
عبدالله بن سلام: نامش حصین بن سلام بن حارث اسرائیلی است. او از دانشمندان یهود بوده است. وی زمانی كه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) ‌به مدینه مشرف شد، اسلام آورد و پیامبر او را عبدالله نامید. وی خود را اعلم یهود می دانست، اما با این وجود روایاتی كه وی نقل كرده است - از جمله روایات مربوط به صفات پیامبر (صلی الله علیه و آله)- در تورات تضعیف شده است.(59)
كعب الاحبار: وی كعب بن ماتع حمیری از دانشمندان بزرگ یهود و پدرش كاهن بوده است. او در اصل اهل یمن بود كه به مدینه مهاجرت كرد و اسلام آورد، سپس به شام رفته و معاویه وی را به عنوان مشاور خود انتخاب كرد. كعب الاحبار در شام به قصه گویی برای مسلمانان پرداخت. وی از جمله افرادی است كه گسترده ترین احادیث یهودی را وارد حوزه اسلام كرد.(60) احمد امین مصری بر این باور است كه ابو هریره و ابن عباس از كعب الاحبار روایت نقل كرده اند.(61) استاد معرفت می فرماید: این سخن در مورد ابوهریره صحیح است، زیرا كعب الاحبار نسبت به ابوهریره سمت استادی داشته است، اما اینكه ابن عباس از كعب الاحبار روایت اخذ كرده باشد، سخنی بیهوده و جعلی است.(62)
در نقل روایات كعب الاحبار مطالب خرافی فراوانی یافت می شود. ابوریه در این باره می نویسد:
« این یهودی توانست خرافات، اوهام و دروغ های زیادی را در دین وارد كند به گونه ای كه كتب تفسیر، حدیث و تاریخ از این گونه روایات پر شده است تا جایی كه اصل دین مورد تردید واقع می شود. »(63)
تمیم بن اوس داری: وی از راهبان مسیحی و عابد زمان خود در فلسطین بوده است. تمیم و برادرش نعیم پس از جنگ تبوك در گروهی به محضر پیامبر می رسند و اسلام اختیار می كنند. او ناقل قصه ی «جسّاسة» و دجال است كه می گویند این قصه را برای پیامبر نقل كرده است.(64) وی نخستین كسی است كه سنت قصه گویی در مسجد را به راه انداخت.(65) وی به اجازه خلیفه دوم قصه گویی را در مسجدالنبی (حد) آغاز و در زمان عثمان این كار گسترده تر شد.(66)
استاد معرفت اسناد برخی روایات او را نقل و نقد كرده است.(67)
وهب بن منبّه، برخی او را اهل فارس و برخی دیگر اهل هرات خراسان دانسته اند. كسری پادشاه ایران وی را از هرات بیرون كرد و او نیز به یمن رفت. وهب در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) ‌اسلام آورد، و چون با كتب انبیای پیشین آشنا بود.(68) روایات اسرائیلی زیادی را وارد حوزه اسلام كرد تا جایی كه سنت كذب و تدلیس را به وی نسبت دادند.(69)
محمد بن كعب قرظی: از یهود بنی قریظه بود كه در سال 39 ق متولد شد. وی و پدرش به كتب یهود آشنا بوده اند، به همین دلیل قصص و افسانه های زیادی را برای مردم نقل می كرد.(70)
عبدالله بن عمروعاص: پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نام عبدالله را برای وی انتخاب كرد. وی در سال هشتم هجری قبل از پدرش عمروعاص در سن جوانی اسلام آورد. چون كتب یهود را می دانست، نخستین كسی بوده است كه پس از وفات، پیامبر اسرائیلیات را گسترش داد.(71)
ابوهریره: نام، زندگی و اصل و نسب وی روشن نیست. او در سن سی سالگی در جنگ خیبر در سال هفت هجری به مدینه آمد، وی با اینكه مدت كمی در مدینه بود، اما بیشترین روایات را از پیامبر اسلام نقل می كند، به همین جهت متهم به تدلیس و جعل می باشد. ابوهریره در واقع شاگرد كعب الاحبار یهودی است.(72)
ابن جریح: نامش عبدالملك بن عبدالعزیز بن جریح، اهل روم و نصرانی است. او در سال 80 هجری متولد و سال 150 هجری می میرد. وی محور اصل نقل اسرائیلیات در میان تابعین است (73) و دارقطنی در سفارشی می گوید: از تدلیس های ابن جریح دوری كن، زیرا « قبیح التدلیس » است.(74)

معرفی تفاسیر روایی

عصر تدوین تفسیر، از اواخر قرن سوم آغاز می شود. مهم ترین تفاسیر در این عصر، به روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم - علیهم السلام - و اقوال صحابه و تابعین استناد می كردند ( اگرچه گاهی به اشعار و به لغت نیز استشهاد می كردند).
بنابراین آغاز تدوین تفسیر، با روش روایی و مأثور بوده و زمان های اوج تفسیرهای روایی، قرن های سوم و چهارم و نیز دهم، یازدهم و دوازدهم است.
یادآوری این نكته ضروری می نماید كه تفاسیر روایی بر دو قسم است؛ برخی از تفاسیر تنها به نقل روایات اكتفا كرده اند و آن تفاسیر روایی محض هستند كه هیچ گونه تحلیل و توضیح نسبت به روایات ندارد؛ مانند تفسیر عیاشی، تفسیر قمی، البرهان، نورالثقلین و درّالمنثور. اما برخی از تفاسیر روایی، افزون بر نقل روایات، دارای تحلیل و توضیحات نیز می باشند كه می توان آن را تفاسیر روایی اجتهادی نامید؛ مانند تفسیر صافی، تفسیر كنز الدقایق، تفسیر طبری، تفسیر ابن كثیر و تفسیر المحرّر الوجیز از ابن عطیه.(75)
در اینجا برای آشنایی بیشتر با تفاسیر روایی، به معرفی مهم ترین آنها كه در میان شیعه و اهل سنت معروف است پرداخته می شود.

تفاسیر شیعه

تفسیر عیاشی

مؤلف تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود بن عیّاش سمرقندی ( ابو النضر ) معروف به عیّاشی از دانشمندان معتبر شیعه در قرن سوم است. نجاشی درباره ی او می گوید:
ثقة صدوق، عین من عیون هذه الطائفة (76)
او از سال 260 هجری به بعد حدیث نقل می كرد. وی از محدثان آن زمان بوده و تا اواخر قرن سوم هجری می زیسته است. عیاشی در تفسیر و نقل حدیث، متبحر و توانا بوده است.
معروف است كه وی در آغاز، سنی مذهب بوده و در سن جوانی، مذهب شیعه را برمی گزیند. در فهرست ابن ندیم حدود 180 كتاب برای او نام برده شده است.
تفسیر عیاشی تفسیر روایی محض كه روایات آن، دارای سند است. ایشان روایات را از پیامبر (صلی الله علیه و آله)‌ ائمه ی اطهار (علیه السلام) نقل می كند و هیچ گونه اظهار نظری ندارد.
تفسیر عیاشی دارای دو جلد است كه حدود 2/700 روایت را در بردارد. او سوره ی حمد تا آخر سوره ی كهف را مطابق روایات تفسیر كرده است. عیاشی مقدمه ای بر این تفسیر نوشته است كه در واقع، روایات مربوط به مباحث علوم قرآنی است. بحث های «‌ فضل القرآن »، « اقسام آیات قرآن »،« ناسخ و منسوخ »، « ظاهر و باطن »، « علم ائمه به تأویل قرآن »، « تفسیر به رأی » و... از جمله مطالب آن مقدمه است.
گویند: تفسیر عیاشی دارای دو قسمت بوده، و آنچه در اختیار ما است، قسمت اول آن است و از قسمت دوم اطلاعی در دست نیست. استاد معرفت می نویسد: این تفسیر به صورت ناقص به دست ما رسیده است. از یك طرف كسی كه این تفسیر را استنساخ كرده است، اسانید آن را ناقص نموده و حذف دارد و از طرف دیگر قسمت دیگر تفسیر در دست ما نیست.(77)
بسیاری از دانشمندان این تفسیر را بسیار ارزشمند می دانند. مرحوم علامه طباطبایی در مقدمه ای كه بر این تفسیر دارد، می نویسد:
لعمری احسن كتاب الّف قدیماً فی بابه و اوثق ما ورثناه من قدماء مشایخنا من كتب التفسیر بالمأثور و قد تلقاه علماء هذا الشأن منذ الّف الی یومنا هذا بالقبول من غیر ان یذكر بقدح او یغمض فیه بطرف.(78)
استاد معرفت می نویسد:
عیاشی این تفسیر را بسیار نیكو و ارزشمند با سند و دقت آن را به نگارش در آورده است.(79)

تفسیر قمی

این تفسیر به علی بن ابراهیم قمی (80)، متوفای 329 ق، از مشایخ مرحوم كلینی (م 328 ق) منسوب است. نجاشی می گوید: علی بن ابراهیم در حدیث، مورد اعتماد ( ثقة فی الحدیث)، دارای مذهب صحیح و از استادان زیادی حدیث شنیده و كتاب نیز نوشته است. او در وسط عمرش نابینا شد و دارای كتاب تفسیر است.
این تفسیر درواقع دارای دو قسمت است:
قسمتی از آن، از علی بن ابراهیم است كه گاهی با «قال» و گاهی با «قال الصادق»‌ و گاهی با سند كامل، روایات را نقل می كند كه بیشتر این تفسیر را تشكیل می دهد.
قسمت دیگر این تفسیر از ابی الجارود است. ( ابی الجارود نامش زیاد بن منذر( م 150 ق) زیدی است و زیدیة جارودیه به او منسوب است. ابوالجارود از اصحاب امام سجاد، امام باقر و امام صادق (علیه السلام) است، اما روایات تفسیری اش را از خصوص امام باقر (علیه السلام) نقل می كند. او این روایات را در زمانی كه منحرف نبوده، نقل كرده است.(81)
علی بن ابراهیم قمی در عصر امام حسن عسگری (علیه السلام) می زیسته، و روایاتی را كه نقل كرده است، غالباً از طریق پدرش ( ابراهیم بن هاشم ) به امام صادق (علیه السلام) می رساند.
استاد معرفت این تفسیر را از شخصی به نام ابوالفضل بن عباس بن محمد بن قاسم از نوادگان امام كاظم (علیه السلام) كه در واقع املای علی بن ابراهیم قمی بوده است می داند و چون شخصیت ابوالفضل روشن نیست، روایات منقول از ایشان نیز با مشكل مواجه است.(82)

البرهان فی تفسیر القرآن

مؤلف این تفسیر گرانسنگ، سید هاشم حسینی بحرانی(م 1107 ق) از محدثان و محققان در علم حدیث و اخبار است. این تفسیر نیز روایی محض است و بدون اینكه مؤلف درباره ی صحت و سقم سند، و دلالت متن روایت سخنی گفته باشد، و یا تعدیل كند، یا تأویل ببرد، آن ها را نقل كرده، چنان كه شیوه ی بسیاری از اخباریین چنین است.
او ضمن اینكه خود بر آن معترف است، روایات تفسیری اش را از بزرگان و مشایخ مورد اعتماد نقل كرده است، ولی از منابعی نقل كرده كه اعتبار اسناد برخی از آن ها به صاحبانشان، مورد تردید است؛ مانند « ‌تفسیر منسوب به امام حسن عسكری(علیه السلام) » و كتاب سلیم بن قیس هلالی.
البرهان در تفسیر آیات بر اساس ترتیب سور، ابتدا آیه را بیان، سپس شأن نزول و روایات مربوط به تفسیر آیه را نقل می كند. این موسوعه حدود شانزده هزار روایت را در بردارد.
در هر سوره به نام سوره، محل نزول، و روایات فضیلت آن نیز اشاره می كند.
تفسیر برهان دارای مقدمه ای طولانی است كه در آن، فضل علم و متعلم، فضل قرآن، حدیث ثقلین، نهی از تفسیر به رأی، ظهر و بطن، اقسام آیات و مباحثی از علوم قرآن را در هفده مقدمه بیان می كند. در هر صورت مجموعه ای است قابل استفاده كه ذخائری از اهل بیت عصمت و طهارت (علیه السلام) ‌در آن گرد آمده است، اما این تفسیر دارای سه اشكال اساسی است.
الف. همان طور كه گفته شد، برخی منابع آن ضعیف و از كتاب های صحاح و منابع دیگر اهل سنت نیز نقل كرده است.
ب. بسیاری از روایاتی كه نقل كرده، سند ندارد و مرسل یا ضعیف است.
ج. در میان روایات، تعارض محتوایی نیز مشاهده می شود كه مؤلف به نقد و بررسی و ترجیح برخی از آن ها نپرداخته است.

نور الثقلین

مؤلف تفسیر نور الثقلین، عبد علی بن جمعه عروسی حویزی از محدثان قرن یازدهم ( م 1112 ق ) است. او دانشمندی فقیه، محدث، شاعر و ادیب بوده است، اما تفسیر او تنها نقل روایات و جمع اخبار می باشد و لذا این از نوع تفسیر روایی محض است.
منابع تفسیر او منابع روایی مختلف شیعه، از جمله كتاب های شیخ صدوق (رحمة الله)، مانند معانی الاخبار، خصال، ثواب الاعمال، علل الشرایع و اكمال الدین می باشد. منابع دیگر این تفسیر عبارتند از: كافی، تهذیب، استبصار، مجمع البیان، تفسیر عیاشی، تفسیر قمی و عیون اخبار الرضا.
شیوه ی تفسیری وی مانند تفسیر البرهان است، ولی با دقتی بیشتر در نقل احادیث. او نیز تنها به ذكر روایات مختلف در تفسیر آیات بسنده كرده است. اگرچه دقت بیشتری داشته؛ در عین حال، روایات ضعیف و مرسل در میان آن ها به چشم می خورد. این تفسیر از نوع تفسیر ترتیبی برحسب ترتیب سوره ها و آیات است. هرجا روایتی در مورد آیه ای نبوده، آن آیه را تفسیر نكرده است.
مجموع روایات این تفسیر، بیش از چهارده هزار و پانصد روایت است.
استاد معرفت به این تفسیر از آن جهت كه تحلیل و بررسی ندارد، اشكال كرده است؛ زیرا روایاتی كه غلوّ و وهن به شأن ائمه (علیهم السلام) است و نیز اسرائیلیات و جعلیات در آن وجود دارد.(83)

تفسیر صافی

ملا محسن فیض كاشانی ( م 1091 ق ) فیلسوف، محدث، فقیه و عارفی است كه دارای سه تفسیر می باشد؛ یك مفصل صافی و دو تفسیر دیگر متوسط و مختصر آصفی و مصفی نام دارد.
تفسیر صافی اگرچه به روش نقلی و روایی است، اما از نظر علمی با دقت بیشتری با روایات برخورد كرده است؛ در واقع هم روایی و هم درایی. به اصطلاح تفسیر روایی اجتهادی است.
منابع تفسیر صافی: فیض كاشانی، در عبارات به تفسیر بیضاوی و در نقل روایات به متون روایی شیعه از اهل بیت عصمت و طهارت (علیه السلام) از جمله تفسیر عیاشی و قمی متكی است.
مؤلف مقدمه ای بسیار مفید دارد كه از بهترین مقدمه های تفسیری به شمار می رود. ( شامل 12 مقدمه علمی و سودمند ). این تفسیر از آثار گران بهای شیعه است.
مرحوم ملا محسن فیض، علاوه بر روایات، بر لغت و ادبیات نیز در برخی مواقع تكیه كرده است. گاه منبع حدیث را ذكر كرده و در برخی آیات به مباحث عقلی یا عرفانی نیز اشاراتی دارد.

كنز الدقائق و بحر الغرائب

تفسیر كنز الدقائق، تألیف میرزا محمد جمال الدین قمی معروف به مشهدی، شاگرد فیض كاشانی و متوفای 1125 ق. است. شیوه ی مرحوم مشهدی، مشابه روش فیض كاشانی در تفسیر صافی است.

تفاسیر روایی اهل سنت

تفسیر طبری

یكی از تفاسیر معروف اهل سنت، تفسیر جامع البیان عن تأویل آی القرآن، تألیف ابو جعفر محمد بن جریر طبری، معروف به تفسیر طبری است. وی از دانشمندان قرن سوم و چهارم هجری است. او در سال 224 هجری قمری در شهر آمل از استان مازندران كه در آن زمان به «طبرستان» معروف بود، متولد و در سال 310 ه.ق در بغداد وفات كرده است. وی از دانشمندان به نام در علم قرائت، حدیث، فقه، تاریخ، علوم قرآن و تفسیر به شمار می آید. طبری از جمله دانشمندان طراز اول اهل تسنن است كه در بسیاری از علوم زمان خود امام و پیشوا شمرده می شد.
او در آغاز، پیرو مذهب فقهی شافعی بوده، اما بعدها خود مكتب فقهی مستقلی تأسیس كرد. كتب فقهی طبری تا مدتی پیرو داشت، ولی به تدریج از بین رفت. ابن ندیم در الفهرست، از عده ای از فقها نام می برد كه پیرو مذهب فقهی طبری بوده اند.
تفسیر جامع البیان در اواخر قرن سوم نگاشته شد، و از آنجا كه در آن زمان تفسیر مدونی برای تمام قرآن نوشته نشده بود، این تفسیر شهرت فراوانی یافت، زیرا افزون بر تفسیر تمام قرآن، یكی از مبسوط ترین تفاسیری است كه در آن زمان نوشته شد.
روش تفسیر طبری در واقع نقلی و به روایات رسیده از پیامبر (صلی الله علیه و آله) متكی است. او از ارای صحابه و تابعین نیز استفاده فراوان كرده است.
او غیر از نقل اثر و روایات، از منابع دیگر نیز استفاده كرده است كه عبارتند از:
الف. بهره بردن از ادبیات عرب به ویژه نحو.
ب. استفاده از لغت.
ج. استشهاد به اشعار عرب.
د. انتخاب قرائت خاص، زیرا ایشان در قرائات صاحب نظر بوده است.
هـ. نقد و بررسی رأی فقها.
به همین علت از تفاسیر روایی اجتهادی شمرده می شود.

نكات

طبری فردی متعصب است كه روایات فضائل اهل بیت (علیهم السلام) را تا آنجا كه می تواند نقل نكرده است. از جمله ی این موارد می توان به آیه ی ولایت الیوم اكملت لكم... (84) و سوره ی « هل اتی » كه بخشی از آن درباره ی خانواده ی حضرت علی (علیه السلام) ‌است اشاره كرد. او با وجود روایات فراوان در فضائل علی (علیه السلام) ‌و ولایت آن حضرت و نیز طعام دادن آن خانواده به مسكین و یتیم و اسیر كه در منابع روایی اهل سنت آمده است، هیچ اشارتی به فضائل این بزرگواران ندارد.
تفسیر طبری، نخستین تفسیر مدون و كاملی است كه در آن عصر شهرت یافت و تأثیر به سزایی در تفاسیر دیگر برجای داشته است.
این نخستین تفسیری است كه در قرن چهارم، در زمان منصور بن نوح سامانی به وسیله ی وزیر عرب نژادش - معروف به وزیر بلعمی - به فارسی ترجمه شده است. (85)
طبری از نظر كلامی اشعری است و در فقه - چنان كه قبلاً گفته شد - دارای مكتب مستقلی بوده است. او احمد بن حنبل را فقیه نمی داند و تنها او را از محدثان برشمرده و به عنوان یك پیشوای فقهی نمی پذیرد. از این رو حنبلی ها با وی مخالف بودند.
ابن جریر طبری مقدمه ای نسبتاً طولانی بر تفسیر خود دارد كه برخی مباحث علوم قرآنی را در آن به طور مفصل بیان كرده است.
روایاتی كه طبری نقل كرده، اگرچه دارای سند است، اما راویان مجهول، ضعیف و نیز روایات جعلی و اسرائیلیات در میان آن ها فراوان به چشم می خورد، تا جایی كه صاحب المنار برای او از خداوند در این رابطه، طلب عفو و بخشش كرده است:
عفا الله عن ابن جریر اذ جعل هذه الروایه مما ینشر... (86)
در این تفسیر حدود 350 روایت اسرائیلی نقل شده است. (87)

معالم التنزیل فی التفسیر و التأویل

این كتاب، تألیف ابومحمد حسین بن مسعود بغوی ( متولد 438، و متوفای 516ه.ق ) است. تفسیر او معروف به تفسیر بغوی است.
این مفسر، پیرو مذهب شافعی است، و اساس تفسیر خود را بر نقل آثار از صحابه و تابعین گذاشته است. او از افرادی مانند ابن عباس، مجاهد، عكرمه، عطا بن ریاح، حسن بصری، قتاده، ابوالعالیه، مقاتل، سدّی و ... به عنوان منابع تفسیر خود نام می برد. او مقدمه ای دارد كه در آن اسناد روایات خود را نقل كرده است.

تفسیر القرآن العظیم

این تفسیر به تفسیر ابن كثیر معروف است. مولف آن حافظ اسماعیل بن كثیر قرشی دمشقی ( متولد701، و متوفای 774ه.ق) است.
روایات ابن كثیر برگرفته از صحابه و تابعین است و از اقوال آن ها بسیار دفاع، و در بسیاری از موارد به سلسله سند آن اشارت كرده است.

الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور

مؤلف این موسوعه ی بزرگ، مفسر معروف اهل سنت، جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بكر بن محمد سیوطی، (م911ق) از دانشمندان معروف در، ادبیات، فقه، حدیث و تفسیر است. او صاحب تألیف كتاب های فراوانی می باشد كه نشان دهنده ی تبحر علمی او است.
سیوطی در آغاز، تفسیر گسترده و مبسوطی را گردآوری كرد، سپس آن را با حذف اسانید، مختصر نمود كه، معروف به الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور است.
شیوه ی وی، ذكر روایات است و به نقد و بررسی نپرداخته است، و از نوع تفاسیر روایی محض و اگرچه در زمینه ی نقل كم نظیر است؛ اما روایات ضعیف و اسرائیلیات در آن ها به چشم می خورد.
كتاب های دیگر جلال الدین سیوطی در تفسیر و علوم قرآن، عبارت است از:
الاتقان فی علوم القرآن.
لباب النقول فی اسباب النزول.
ترجمان القرآن ( تفسیری است مسند كه روایات آن از پیامبر و صحابه نقل شده است )
اسرار التأویل.
تناسق الدرر فی تناسب الآیات و السور.

تفسیر ثعلبی ( الكشف و البیان )

الكشف و البیان، تألیف ابواسحاق احمد ثعلبی نیشابوری (م427ق) است. او دانشمندی ادیب و مفسر بوده است و علاوه بر روایات اهل سنت، تعدادی از روایات شیعه را نقل كرده است.(88) وی دیدگاه های مثبتی نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) دارد و روایات فراوانی در فضائل اهل بیت (علیهم السلام) نقل می كند. (89)

الجواهر الحسان

جواهر الحسان، معروف به تفسیر ثعالبی، تألیف ابوزید عبدالرحمان ثعالبی (م876ق) است. او در قرائات متبحر بوده، و روایات فراوانی نیز از اسرائیلیات نقل كرده است. (90) وی مقدمه ای كوتاه دارد كه شامل نام های قرآن، اجزای قرآن، سوره، اعجاز قرآن، تدبّر، وجوه تفسیر و استعاذه می باشد. (91)
روش تفسیری وی روایی است و بیشتر از صحابه و تابعان نقل می كند و در بسیاری از موارد به دیدگاه های مفسران و نقل اقوال آنان متكی است. شیوه او در تفسیر این است كه آیات را به چند جمله مستقل تقسیم كرده، سپس فارغ از مباحث ادبی و لفظی و نقد و تحلیل دیدگاه ها، تنها به دیدگاه ها و وجوه وارد شده در تفسیر هر جمله یا آیه می پردازد؛ مثلاً درباره ی آیه شریفه حافظوا علی الصّلوت... (92)‌ می نویسد:
فی المحافظة علیها قولان احدهما: ذكرها و الثانی تعجیلها (93)

المحرر الوجیز

مؤلف آن ابومحمد عبدالحق بن غالب بن عطیه اندلسی مغربی غرناطی (متوفای 534ق) ‌است. وی در تفسیر، حدیث،فقه و ادب در عصر خود تبحر داشته و به «‌ قاضی القضاة » مشهور بوده است. این تفسیر از مهم ترین تفاسیر تحقیقی به روش روایی شمرده می شود. وی ضمن نقل روایات از نقد و تحقیق غفلت نكرده و روایات را با درایت جمع كرده است. روش این تفسیر روایی است؛ اما به قرائات، لغت و ادبیات و اینكه مخاطب آیات چه كسانی هستند؟ توجه كرده است. افزون بر آن، تفسیر از نقد و تحلیل برخوردار می باشد. ابن خلدون درباره ی این تفسیر می نویسد:
« بسیاری دست به نوشتن تفسیر زده اند و آثار صحابه و تابعان را گرد آورده اند تا اینكه به طبری و واقدی و ثعلبی و مانند ایشان می رسد؛ ولی منقولاتشان پر از صحیح و غیرصحیح است؛ بدین جهت این تفاسیر از گفته های یهودیان مسلمان شده، پر است... تا آنگاه كه دوران تحقیق و بررسی می رسد و ابومحمد ابن عطیه به تلخیص و تهذیب منقولات همت گماشت و آنچه را به صحت قرین بود برگزید. (94)
یكی از آفت های بزرگ داستان های قرآن، وجود گسترده روایات اسرائیلی و خرافه های آن ها در متون روایی بود كه در واقع هر متن تفسیری آن روزگار را در برگرفته بود؛ اما به سبب صبغه ی نقد و تحلیل در این تفسیر می توان گفت آیت تفسیر از پیشگامان رهایی از خرافه ها و اوهام اسرائیلیات است. »(95)
ابوحیان اندلسی، صاحب تفسیر البحرالمحیط، در مقایسه ای میان تفسیر ابن عطیه و تفسیر كشاف می گوید:
« كتاب ابن عطیه، المحرّر الوجیز، در نقل جامع تر و خالص تر، و كتاب زمخشری برگزیده تر و عمیق تر است. »(96)
مقدمه این تفسیر ده باب از مباحث علوم قرآنی را دربردارد كه عبارتند از: 1. فضل القرآن؛ 2. اهمیت تفسیر قرآن؛ 3. احتیاط در تفسیر و مراتب مفسران كه سرآمد آنان علی بن ابی طالب (علیه السلام) است؛ 4.حدیث احرف سبعه؛ 5.جمع و تاریخ جمع قرآن؛ 6. الفاظ دخیل در قرآن و اعجاز؛ 7. ایجاز و ایفای قرآن؛ 8. نام های قرآن، سوره و آیه؛ 9. استعاذه؛ 10. بسمله و ...
این تفسیر به روش روایی است؛ اما همراه با تحلیل و بررسی؛ به قرائات، لغت و ادبیات توجه ویژه كرده است و در موارد فراوانی متذكر خطاب قرآن می شود. در بسیاری از موارد در تفسیر می گوید: « قال القاض ابومحمد »( نام خودش را می برد ) ایشان در تفسیر خود از ائمه اطهار (علیهم السلام) بهره ی فراوان برده است و از امام علی، امام باقر، امام صادق، امام سجاد و امام موسی بن جعفر (علیه السلام) سخنانی نقل می كند.
وی روایاتی را از ائمه (علیهم السلام) نقل می كند و گاهی آنان را - به ویژه علی (علیه السلام)- تأیید یا تقویت می كند؛ اما در مورد آیاتی كه درباره ی فضایل ایشان است، محافظه كارانه پیش می رود؛ بدین معنا كه فضایل آنان را نقل می كند؛ اما در ترجیح آن نظریه یا دیدگاه های دیگر سكوت اختیار می كند. به نمونه هایی از چنین برخوردی توجه كنید:
در آیه تطهیر شأن نزول را می آورد كه درباره ی اهل بیت خمسه است و روایات آن را رأی مشهور می داند؛ ولی احتمال می دهد شامل همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز بشود. همچنین روایت ام سلمه را كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وی را از اهل بیت ندانست، نقل و مسأله را مبهم رها كرده است. (97)
در آیه ولایت إنما ولیّكم الله و... روایات خاتم بخشی امام علی (علیه السلام) در حالت ركوع را نقل كرده است و می گوید پیامبر (صلی الله علیه و آله)‌ نیز این آیه را كه در شأن علی بن ابی طالب نازل شد، برای مردم خواند؛ ولی او با سكوت و بدون ترجیح این دیدگاه، از كنار آن می گذرد. (98)

پی‌نوشت‌ها:

1. عضو هیأت علمی جامعة المصطفی العالمیة.
2. محمد هادی معرفت، التفسیر الاثری الجامع، ص29.
3. ابن منظور، لسان العرب، ماده سن.
4. حسین بن عبدالحمید بهایی، اصول الاخبار الائمه الاطهار، ص88؛ مامقانی، مقباس الهدایة، ج1، ص 69.
5. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج9، ص 258.
6. فیومی، مصباح المیز، ماده روی و نیز التحقیق و كلمات القرآن ماده رأی.
7. ر.ك: جعفر سبحانی، اصول الحدیث و احكامه، ص20.
8. نحل، آیه44.
9. محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص 26.
10. مسلم، صحیح، ج7، ص123، حاكم، مستدرك، ج3، ص101، سنن ترمذی، ج7، ص665.
11. محمد بن یعقوب كلینی، الكافی، ج1، ص62، ج1.
12. ابن تیمیه، مقدمه فی اصول التفسیر، ص35.
13. جلال الدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج4، ص244.
14. محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج1، ص 53.
15. محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج1، ص 190؛ محمدهادی معرفت، التفسیر الاثری الجامع، ج1، ص97.
16. همان، ص 456.
17. همان، ص 468.
18. همان.
19. محمد هادی معرفت، التفسیر الاثری الجامع، ج1، ص 98.
20. همان، صص 112-105؛ محمدهادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج1، صص 432-321.
21. استاد معرفت تاریخ وفات وی را بین 150 تا 160 می داند ( محمدهادی معرفت، التفسیر الاثری الجامع، ج1،‌ص 116).
22. همان، صص 121-113.
23. محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص 32.
24. همان، ص33.
25. همان، ص 32.
26. جلال الدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج4، ص 180.
27.ر.ك: محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص 32.
28.جلال الدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج4، ص 209.
29. محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص 32.
30. محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج1، ص 156.
31. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص225.
32. ر.ك: مقدمه وسائل الشیعه، ج1، ص 44؛ البدایه و النهایة، ج8، ص109 و نیز ر.ك: اضراء علی السنة المحمدیه، ص101. در این مورد به روایات جعلی ابوهریره استشهاد می شود.
33. اضراء علی السنة المحمدیه، ص118.
34. ر.ك: التفسیر و المفسرون، ج1، ص 158.
35. التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص 34.
36. الموضوعات، ج1، صص 150-37.
37. همان، ج1، صص 207-200.
38. همان، صص 130-100.
39. همان، ج2،‌صص 60-35.
40. همان، ج1، صص 160-134.
41. الموضوعات، ج1، صص 39-38.
42. محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص 37.
43. همان، ص 39.
44. اضراء علی السنة المحمدیه، صص 123-122.
45. محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، صص 40-39.
46. همان، ص 43.
47. همان، ص 45.
48. ر.ك: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج4 صص 68-63.
49. محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص 53.
50. الجامع لاحكام القرآن، ج1، ص 79.
51. محمد هادی معرفت، التفسیر الاثری الجامع، ج1، ص 136.
52. همان، صص 140-137 موارد دیگر نیز می باشد كه در انگیزه ها و علل قبل بیان شد.
53. الغدیر، ج5، صص 270-209.
54. محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، صص 69-65.
55. شمس الدین ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج8، ص 45.
56. محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2،‌ص 8، استاد معرفت می فرماید:اطلاق واژه اسرائیلی بر چنین روایات از باب غلبه تحریك ها، وسوسه ها و اندیشه های یهود است.
57. الاسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث، صص 61-60، ذهبی به آیات یونس، آیه94، انبیاء، آیه 7 و نحل آیه 43 استناد نموده است.
58. محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2،‌ص 92.
59. همان، ج2، ص95.
60. همان، ص 96.
61. احمد امینی، فجرالاسلام، ص161.
62. محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص 102.
63. اضراء علی السنة المحمدیه، ص 164.
64. احمد بن حنبل، مسند، ج8، صص 374-373.
65. احمد امینی، فجرالاسلام، ص159.
66. محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص 105.
67. ر.ك: همان، صص 108-103.
68. ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج11، ص 166.
69. محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص 109.
70. همان.
71. همان، ص110.
72. همان، ص 119.
73. محمدحسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج1، ص 198.
74. ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج6، ص 402.
75. ر.ك: محمدهادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص 352.
76. رجال النجاشی، ماده عیاشی.
77. محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2،‌صص 322-323.
78. مقدمه ی تفسیر عیاشی، ج1، ص3.
79. محمدهادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، صص 322-323.
80. ر.ك: همان، صص 326-325.
81. همان،‌ص325؛ حاج آغا بزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة،ج4، ص251.
82. همان، ص 326.
83. ر.ك: محمدهادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص 329.
84. مائده، آیه3.
85. مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص462.
86. محمدهادی معرفت، التفسیر و المفسّرون، ج2، ص 313، به نقل از: المنار، ج3، ص 299.
87. ر.ك: آمال محمد عبدالرحمن ربیع، الاسرائیلیات فی تفسیر الطبری، صص 407-100.
88. محمدهادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، صص 345-344.
89. الكشف و البیان، ج4، ص92، ج5، ص303، ج2، ص 125.
90. محمدهادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، همان.
91. الجواهر الحسان، ج1، صص 43-13.
92. بقره،‌آیه 238.
93. الجواهر الحسان، ج1، ص 307.
94. ابن خلدون، مقدمه تاریخ ابن خلدون، صص 440-439.
95. محمدهادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص 344.
96. ابوحیان اندلسی، البحرالمحیط، ج1، ص10.
97. المحرر الوجیز، ج4، ص 384.
98. همان، ج2، صص 209-208.

منبع مقاله :
زیر نظرگروه قرآن پژوهی پژوهشگاه به کوشش: نصیری، علی؛ ‌( 1387)، معرفت قرآنی: یادنگار آیت الله محمدهادی معرفت (رحمة الله علیه)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول